غفیرلغتنامه دهخداغفیر. [ غ َ ] (ع مص ) آمرزیدن و پوشیدن خدای گناه کسی را. (منتهی الارب ). مغفرت . غَفر. غفران . غُفور. (از اقرب الموارد). || (اِ) موی گردن و پس گردن و موی رخسار. (منتهی الارب ). || (ص ) بسیار، و جمعی که زیاده از ایشان نتواند (کذا) دید. (غیاث اللغات ). الجماء الغفیر؛ خود که همه
غفرلغتنامه دهخداغفر. [ غ َ ] (ع مص ) غفر امر؛ به چیز سزاوار و بایست بیاراستن کار را و اصلاح کردن . (منتهی الارب ). اصلاح کار. (المنجد): غفر الامر بغفرته و غفیرته ؛ اصلحه بما ینبغی ان یصلح به . (اقرب الموارد). || غفر شی ٔ؛ پوشیدن چیز را. (منتهی الارب ). ستر. (از اقرب الموارد). فراپوشیدن . (تا
یغفرلغتنامه دهخدایغفر. [ ی ُ ف َ ] (ع فعل ) بخشوده می شود. بخشودنی .- ذنب لایغفر ؛ گناه نابخشودنی . (یادداشت مؤلف ).
غفرلغتنامه دهخداغفر. [ غ َ ف َ ] (ع مص ) غفر ثوب ؛ پرزه برآوردن جامه . (منتهی الارب ): غفر الثوب غفراً؛ ثار زئبره . (اقرب الموارد). باپرژه شدن جامه . (تاج المصادر بیهقی ). || غفر مریض ؛ بازگردان شدن بیماری وی . (از منتهی الارب ). به معنی غَفر. (اقرب الموارد).واسر شدن بیماری . (تاج المصادر بی
غفرلغتنامه دهخداغفر. [ غ َ ف ِ ] (ع ص ) غفرالقفا؛ مرد با موی گردن . (منتهی الارب ): رجل غفر القفا؛ یعنی مردی که موهای ریز بر پشت گردن دارد. (از اقرب الموارد).
غفیرةلغتنامه دهخداغفیرة. [ غ َ رَ ] (ع مص ) به معنی غفیر درحالت مصدری . (از منتهی الارب ). آمرزیدن و پوشیدن خدای گناه کسی را. رجوع به غفر و غَفیر و غُفران شود. || (اِ) پوشش ، و یقال : ما فیه غفیرة؛ یعنی نمی بخشد گناه کسی را. (منتهی الارب ). ما فیه عذیرة و لاغفیرة؛ یعنی عذر نمی آورد و گناه کسی
غفیرةلغتنامه دهخداغفیرة. [ غ ُ ف َ رَ ] (اِخ ) نام زنی . (منتهی الارب ). غفیرة بنت رباح الحبشیة از صحابیات است . او خواهر بلال مؤذن رسول خدا بود. برادری به نام خالد نیز دارند. (از قاموس الاعلام ترکی ).
غفیریلغتنامه دهخداغفیری . [ غ َ را ] (ع اِ) جماءالغفیری ، لغتی است در جم الغفیر. رجوع به غفیر و جم الغفیر شود.
غفرانلغتنامه دهخداغفران . [ غ ُ ] (ع مص ) غفران خدا گناه کسی را؛ پوشیدن گناه بر وی و آمرزیدن او. (از اقرب الموارد). به معنی غفیر (مصدر). (منتهی الارب ). آمرزش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آمرزیدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). آمرزیدن . درگذشتن از... صفح : و قال
جملغتنامه دهخداجم . [ ج َم م ] (ع ص ) بسیار. (منتهی الارب ). بسیار از هر چیز. (اقرب الموارد) : تحبّون المال حبا جماً . (منتهی الارب ). و بهمین معنی است قول امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب : ان هیهنا لعلماً جماً. (اقرب الموارد).- جم الظهیره ؛
غفیرةلغتنامه دهخداغفیرة. [ غ َ رَ ] (ع مص ) به معنی غفیر درحالت مصدری . (از منتهی الارب ). آمرزیدن و پوشیدن خدای گناه کسی را. رجوع به غفر و غَفیر و غُفران شود. || (اِ) پوشش ، و یقال : ما فیه غفیرة؛ یعنی نمی بخشد گناه کسی را. (منتهی الارب ). ما فیه عذیرة و لاغفیرة؛ یعنی عذر نمی آورد و گناه کسی
غفیرةلغتنامه دهخداغفیرة. [ غ ُ ف َ رَ ] (اِخ ) نام زنی . (منتهی الارب ). غفیرة بنت رباح الحبشیة از صحابیات است . او خواهر بلال مؤذن رسول خدا بود. برادری به نام خالد نیز دارند. (از قاموس الاعلام ترکی ).
غفیریلغتنامه دهخداغفیری . [ غ َ را ] (ع اِ) جماءالغفیری ، لغتی است در جم الغفیر. رجوع به غفیر و جم الغفیر شود.
مغفیرلغتنامه دهخدامغفیر. [ م ِ ] (ع اِ) مغفار. ج ، مغافیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مغفار شود.