غلیزهلغتنامه دهخداغلیزه . [ غ َ زَ ] (اِخ ) غلیجه . غلچه . قومی در افغانستان . رجوع به غلچه (اِخ ) شود.
غلچگیلغتنامه دهخداغلچگی . [ غ َ چ َ / چ ِ ] (حامص ) روستایی بودن . دهقانی . رجوع به غلچه شود. || اوباش بودن . زندگی کردن مانند اوباش . (از ناظم الاطباء). رجوع به غلچه شود.
غلزایلغتنامه دهخداغلزای . [ غ َ ] (اِخ ) نام قبیله ای افغانی است . (از اعلام المنجد). رجوع به غلزه و غلچه شود.
غلیجهلغتنامه دهخداغلیجه . [ غ َ ج َ ] (اِخ ) غلیزه . قومی در افغانستان . رجوع به غلیزه و غلچه (اِخ ) شود.