غنوندلغتنامه دهخداغنوند. [ غ ُ وَ ] (اِ) عهد و شرط. (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). عهد و پیمان و شرط. (برهان قاطع) : به پیمان و سوگند و غنوند و عهدتو ایدر سخن یاد کن همچوشهد.فردوسی (از فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ نظام ).
غنوندفرهنگ فارسی عمید۱. عهد؛ پیمان.۲. شرط: ◻︎ به پیمان و سوگند و غنوند و عهد / تو ایدر سخن یاد کن همچو شهد (فردوسی: لغتنامه: غنوند).