غواصةلغتنامه دهخداغواصة. [ غ ُوْ وا ص َ ] (ع ص ) تأنیث غَوّاص . رجوع به غَوّاص شود. || (اِ) مرغی است که پیوسته بلک (غوطه ) میخورد. (مهذب الاسماء) غواص (پرنده ). رجوع به غواص شود. || کشتی کوچک جنگی که در آب فرورود و کشتیهای دشمن را به توپ بندد. (از المنجد). زیردریایی کوچک جنگی . زیردریایی .<br
زاویه ٔ غواصیهلغتنامه دهخدازاویه ٔ غواصیه . [ ی َ ی ِ غ وْ وا صی ی َ ] (اِخ ) این زاویه در میدان دمشق برای پیروان طریقت رفاعی ساخته شد و در اواخر زمان سلطان عبدالحمید دوم (پادشاه عثمانی ) تجدید عمارت گردید و در انقلاب اخیر بسوخت . (از خطط الشام ج 6 ص <span class="hl" d
یغواسیلغتنامه دهخدایغواسی . [ی َغ ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج ، واقع در 6هزارگزی شمال خاوری کامیاران . دارای 171 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایرا
غواشیلغتنامه دهخداغواشی . [ غ َ ] (ع ص ، اِ) غَواش . ج ِ غاشیة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (المنجد). رجوع به غاشیة شود. || در شعر زیر از گلستان سعدی بمعنی زین پوشها آمده : ان لم اکن راکب المواشی اسعی لکم حامل الغواشی .سعدی (کلیات چ محمدعلی فروغی چ تهران <
نموسکلغتنامه دهخدانموسک . [ ن َ س َ ] (اِ) تیهو. (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ). مرغی است از دراج کوچکتر که آن را تیهو گویند. نموشک . (از جهانگیری ). غواصه ، و آن مرغی است که پیوسته بلکه می خورد. (یادداشت مؤلف ) (از مهذب الاسماء).