غژغاوفرهنگ فارسی عمیدنوعی گاومیش بومی آسیای مرکزی با دم بلند و تنی پرمو که در گذشته از دم آن برای ساختن منگوله، پرچم، مگسپران، و چیزهای دیگر استفاده میکردند: ◻︎ پلنگهیئت و غژغاودم گوزنسرین / عقابطلعت و عنقاشکوه و طوطیپر (انوری: ۲۱۶ حاشیه).
غژغاولغتنامه دهخداغژغاو. [ غ َ ] (اِ مرکب ) به معنی غژغا است که گاو قطاس باشد، و بعضی دم آن گاو را قطاس میگویند جهت آنکه اصل این لغت کژگاو است ؛ یعنی ابریشم گاو، چه کژ به معنی ابریشم هم آمده است و چون در لغت و زبان فارسی تبدیل گاف به غین و برعکس جایز است همچو لگام و لغام و گلوله و غلوله و امثا
غوغولغتنامه دهخداغوغو. (اِ) کبوتر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فاخته . (ناظم الاطباء). || تمام . انتها .در آذربایجان ققا به کسر اول و تشدید دوم به کسی گویند که در بازی نوبت وی آخر و بعد از دیگران باشد.
غژغژهلغتنامه دهخداغژغژه . [ غ َ غ َ ژَ / ژِ ] (اِ) مرغ دشتی . دجاجةالبری . غزغزه . (فرهنگ شعوری ورق 185 الف ). مرغ جنگلی . غژغژ. (ناظم الاطباء). در فرهنگهای دیگر دیده نشد، و ظاهراً مصحف غرغره است . رجوع به غرغره شود.
چغوچغوواژهنامه آزاد(لاری؛ کوشکنار) چکاوک؛ پرنده ای است کوچک که تاجی بر سر دارد، زیرک و باهوش است، روی زمین زىر بوته ها لانه می سازد و هر بار پنج تخم می گذارد. چغوچغو درفصل بهار صبح پگاه از خواب بیدار می شود و با صدای زیبا می خواند. بیشتر درجنوب دیده می شود.