غژغژانفرهنگ فارسی عمید= غژیدن: ◻︎ غژغژان آمد بهسوی طفل طفل / وارهید او از فتادن سوی سفل (مولوی: ۶۲۵).
غژغژانلغتنامه دهخداغژغژان . [ غ َ غ َ ] (نف ، ق ) خزان . خزنده .(ناظم الاطباء). در حال سریدن با نشیمن : غژغژان آمد به سوی طفل طفل وارهید از اوفتادن سوی سفل . مولوی .پس ز گنج آخر آمد غژغژان روی بر پایش نهاد آن پهلوان .<p class
سفللغتنامه دهخداسفل . [ س ِ / س ُ ] (ع اِ) پستی . (از غیاث ) (دهار) (آنندراج ). فرودی و پستی ، نقیض عُلو، عِلو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : غژغژان آمد بسوی طفل طفل وارهید از اوفتادن سوی سفل . مولوی .<