لغتنامه دهخدا
فاخرة. [ خ ِ رَ ](ع ص ) مؤنث فاخر. گرانمایه و نیکو از هر چیز، و مراد از مال فاخر جواهرات باشد. (برهان ). || (اِ) دانه ای است که آن را به شیرازی کبابه شکافته گویند. مصلح معده و جگر سرد باشد. (برهان ). اکنون بین کبابه و شکافته فرق گذارند. کبابه گیاهی است مانند فلفل سیاه رنگ ،