فاریابلغتنامه دهخدافاریاب . [ فارْ ] (اِخ ) ولایتی یا شهری باشد از ترکستان . (برهان ). نویسنده ٔ برهان فاریاب را با فاراب خلط کرده است . یاقوت نویسد: شهری است مشهور به خراسان از توابع گوزگانان نزدیک بلخ بر کرانه ٔ غربی جیحون که آن را به اماله فیریاب نوشته اند. از این شهر تا طالقان سه منزل و تا
فاریابلغتنامه دهخدافاریاب . [ فارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 98 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و کنار راه فرعی لار به گله دار واقع است . جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 200 تن سکنه است . آب آنجا از
فاریابلغتنامه دهخدافاریاب . [ فارْ ] (اِ مرکب ) بمعنی فاراب است . (برهان ). رجوع به فاراب ، باریاب ، پاریاب ، باراب و فاریاو شود.
فاریابلغتنامه دهخدافاریاب . [ فارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر که در 54 هزارگزی شمال خورموج و در شمال کوه خورموج واقع است . دامنه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 690 تن سکنه است . آب آنجا از چاه و قنات ت
فاریابلغتنامه دهخدافاریاب . [ فارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش بستک شهرستان لار که در 18 هزارگزی جنوب باختری بستک و جنوب رود کوهج واقع است . جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و سکنه ٔ آن 415 تن است . آب آنجا از قنات و چاه تأمین
فارابلغتنامه دهخدافاراب . (اِ مرکب ) زمینی را گویند که به آب کاریز و رودخانه مزروع شود، برخلاف زمین دیمه که با آب باران زراعت میشود. (برهان ). فاریاب . فاریاو. پاریاب . پاریاو. باراب . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
فارابلغتنامه دهخدافاراب . (اِخ ) دهی از دهستان شراء پایین بخش وفس شهرستان اراک که در 34 هزارگزی جنوب باختری کمیجان و شش هزارگزی راه عمومی واقع است . جایی کوهستانی ، سردسیر و دارای 273 تن سکنه است . آب آنجا ازرودخانه ٔ شراء تأ
فارابلغتنامه دهخدافاراب . (اِخ ) دهی از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد که در 5 هزارگزی باختر سنجبد و چهارهزارگزی راه شوسه ٔ اردبیل به هروآباد واقع است . جایی کوهستانی ، معتدل و دارای 328 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تا
فارابلغتنامه دهخدافاراب . (اِخ ) غالباًبین فاراب و فاریاب خلط کنند. فاراب ولایتی است وراءسیحون در حد فاصل بلاد ترک ، و آن از شهر شاش (چاچ ) دورتر و به بلاساغون نزدیک است و اسماعیل بن حماد جوهری مصنف صحاح در لغت ، و ابونصر فارابی فیلسوف مشهور ازآنجا هستند. (از معجم البلدان ). این شهر در اقصی بل
فارابلغتنامه دهخدافاراب . (اِخ ) نام بلوکی است از دهستان عمارلو از بخش رودبار شهرستان رشت . این دهستان در قسمت خاوری منجیل و شمال رودخانه ٔ شاهرود در دامنه و دره های جنوبی ارتفاعات عمارلو واقع شده و جایی کوهستانی و سردسیر است . تنهاقریه های نزدیک شاهرود هوای معتدل دارند. محصول عمده ٔ این دهستا
رود فاریابلغتنامه دهخدارودفاریاب . (اِخ ) دهی است از دهستان گیسکان بخش برازجان از شهرستان بوشهر واقع در 36هزارگزی شرق برازجان و در جنوب کوه بزپر. منطقه ٔ کوهستانی است و هوایی گرم دارد. سکنه ٔ آن 432 تن است . آب آن از چشمه تأمین می
فاریاب توتلغتنامه دهخدافاریاب توت . [ فارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان طیبی سرحدی بخش کهگیلویه ٔ شهرستان بهبهان که در 7 هزارگزی جنوب خاوری قلعه رئیس مرکز دهستان واقع است . سکنه ٔ آن 50 تن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="h
فاریاب سنگولغتنامه دهخدافاریاب سنگو. [ فارْ س َ ](اِخ ) دهی از دهستان گوده ٔ بخش بستک شهرستان لار که در 43 هزارگزی شمال باختری بستک و دوهزارگزی راه شوسه ٔ لار به بستک واقع است . دامنه ای گرمسیر، مالاریایی وسکنه ٔ آن 298 تن است . آب
فریابلغتنامه دهخدافریاب . [ ف َرْ ] (اِخ ) از نواحی بلخ و مخفف فاریاب است . (از معجم البلدان ). رجوع به فاریاب شود.
فاریاولغتنامه دهخدافاریاو. [ فارْ ] (اِ مرکب ) صورتی از کلمه ٔ فاریاب و معرب پاریاب است . رجوع به فاریاب و فاراب شود.
فاریاب توتلغتنامه دهخدافاریاب توت . [ فارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان طیبی سرحدی بخش کهگیلویه ٔ شهرستان بهبهان که در 7 هزارگزی جنوب خاوری قلعه رئیس مرکز دهستان واقع است . سکنه ٔ آن 50 تن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="h
فاریاب سنگولغتنامه دهخدافاریاب سنگو. [ فارْ س َ ](اِخ ) دهی از دهستان گوده ٔ بخش بستک شهرستان لار که در 43 هزارگزی شمال باختری بستک و دوهزارگزی راه شوسه ٔ لار به بستک واقع است . دامنه ای گرمسیر، مالاریایی وسکنه ٔ آن 298 تن است . آب
چنارفاریابلغتنامه دهخداچنارفاریاب . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوه سره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز که در 47 هزارگزی جنوب باختر شیراز و 12 هزارگزی راه فرعی شیراز به سیاخ واقع است . کوهستانی و هوایش معتدل است و <span class="hl" di
چارفاریابلغتنامه دهخداچارفاریاب . [ فارْ ](اِخ ) یکی از قرای متعلقه به بلوک کوهمره ٔ شیراز است . (مرآت البلدان ج 4 ص 50).
رود فاریابلغتنامه دهخدارودفاریاب . (اِخ ) دهی است از دهستان گیسکان بخش برازجان از شهرستان بوشهر واقع در 36هزارگزی شرق برازجان و در جنوب کوه بزپر. منطقه ٔ کوهستانی است و هوایی گرم دارد. سکنه ٔ آن 432 تن است . آب آن از چشمه تأمین می
سرفاریابلغتنامه دهخداسرفاریاب . [ س َ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان بویراحمدی سردسیر بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . دارای 200 تن سکنه . آب آن ازچشمه و رودخانه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).