فتوتلغتنامه دهخدافتوت . [ ف َ ] (ع ص ) کوفته . فتیت . || ریزه ریزه نموده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) نان فتیر. (فهرست مخزن الادویه ).
فتوتلغتنامه دهخدافتوت . [ ف ُ ت ُوْ وَ ] (ع اِمص ) جوانی . (زمخشری ) (اقرب الموارد). سیبویه گوید: در جمع و مصدر این ریشه یاء به واو بدل شود، و این ابدال کم نظیری است . (از اقرب الموارد). || سخا و کرم . (اقرب الموارد) (تعریفات ). بخشندگی . بخشش . دهش . (یادداشت بخط مؤلف ). || مروت . (اقرب الم
فتوت نامهلغتنامه دهخدافتوت نامه . [ ف ُ ت ُوْوَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتابی که در آن آداب و اصول آیین جوانمردی نوشته شده باشد. رجوع به فتوت شود.
فتاتلغتنامه دهخدافتات . [ ف ُ ] (ع اِ) ریزه و شکسته از هر چیزی . (منتهی الارب ): ماتفتت من الشی ٔ؛ ریزه ٔ نان را گویند. (اقرب الموارد). فَتات ؛ ریزه ٔ نان را گویند، و ریزه ٔ هر چیز را نیز گفته اند. (برهان ). تحقیق اینکه واژه ٔ فوق اصلاً فارسی است یا عربی ، میسر نشد.
فتوتروپیسملغتنامه دهخدافتوتروپیسم . [ف ُ تْرُ / ت ُ رُ ] (فرانسوی ، اِ) نورگرایی . ساقه ٔ نباتات پیوسته بطرف روشنایی میرود، چنانکه گلدانهائی که در اتاق گذاشته میشوندو مدتی میمانند ساقه های آنها بطرف روشنایی خم میشود. چیزی که موجب انحراف گیاه میشود مطابق تجربه های م
فتوت نامهلغتنامه دهخدافتوت نامه . [ ف ُ ت ُوْوَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتابی که در آن آداب و اصول آیین جوانمردی نوشته شده باشد. رجوع به فتوت شود.
فتوت نامهلغتنامه دهخدافتوت نامه . [ ف ُ ت ُوْوَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتابی که در آن آداب و اصول آیین جوانمردی نوشته شده باشد. رجوع به فتوت شود.
فتوتروپیسملغتنامه دهخدافتوتروپیسم . [ف ُ تْرُ / ت ُ رُ ] (فرانسوی ، اِ) نورگرایی . ساقه ٔ نباتات پیوسته بطرف روشنایی میرود، چنانکه گلدانهائی که در اتاق گذاشته میشوندو مدتی میمانند ساقه های آنها بطرف روشنایی خم میشود. چیزی که موجب انحراف گیاه میشود مطابق تجربه های م
مفتوتلغتنامه دهخدامفتوت . [ م َ ] (ع ص ) ریزه ریزه نموده شده . (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ). شکسته شده و ریزریزشده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ریزاننده . ریزریزکرده . فتیت . مکسوره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || شکافته شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).