فثیمون . [ ] (اِخ ) ابن کلاب . رجوع به ابن کلاب شود.
فثیمون . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی ، لیمو. (فهرست مخزن الادویه ).
debate, discourse, disputation, dispute
(گُ تِ) (اِمص .) گفت و گو، مباحثه .
گفتار، مقال
واحد زبانی موردمطالعه در گفتمانشناسی
گفت و گو - گفت و گوی جدی در باره ی موضوعی واحد
افثیمون . [ ] (اِ) همان افتیمون است رجوع به این کلمه و دزی ج 1 شود.