فعالیتلغتنامه دهخدافعالیت . [ ف َع ْ عا لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) کوشش . (فرهنگ فارسی معین ).- فعالیت به خرج دادن ؛ کوشیدن . کوشش کردن . (ازفرهنگ فارسی معین ).- فعالیت داشتن ؛ کوشش کردن . (فرهنگ فارسی معین ).- فعا
متفحللغتنامه دهخدامتفحل . [ م ُ ت َ ف َح ْ ح ِ ] (ع ص ) به تکلف نماینده فحولت را در لباس و طعام . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفحل و فحولت شود. || با گشن ماننده . (از منتهی الارب ). || درخت که بار نیارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
نریلغتنامه دهخدانری . [ ن َرْ ری ] (حامص ) نر بودن . فحلی . فحولت . مقابل مادگی . || مردانگی . شجاعت : گر سنگ ده آسیا فروافتددر پیش رخش ز کوکب دُرّی از پس نجهد دلش به یک ذره کس را نبود دلی بدین نرّی .منوچهری .
نریلغتنامه دهخدانری . [ ن َ ] (حامص ) از: «نر» + «ی » (حاصل مصدر، اسم معنی ). نر بودن . فحلی . فحولت . (یادداشت مؤلف ). مقابل مادگی . || مردانگی . شجاعت . رجوع به نَرّی شود. || (اِ) آلت رجولیت را گویند مطلقاً، خواه از انسان و خواه از حیوان دیگر باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). آلت تناسل . نره