فحویلغتنامه دهخدافحوی . [ ف َح ْوا ] (ع اِ) معنی سخن و مضمون و روش آن . (منتهی الارب ). معنی . (دستور اللغة). مدلول . مفاد. تفسیر. تأویل . مراد. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فحواء شود.
فوحلغتنامه دهخدافوح . [ ف َ ] (ع مص ) دمیدن بوی خوش . || جوشیدن دیگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خون برآوردن زخم . || فراخ شدن تاراج . (منتهی الارب ).
فوهلغتنامه دهخدافوه . (ع اِ) دهان . ج . افواه ، افهاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دندان . || دیگ افزار. || بوی افزار که از آن خوشبوی را نیکو سازند. || رنگ شکوفه و گونه ٔ آن . || صنف هر چیزی و گونه ٔ آن . ج ، افواه . جج ، افاویه . (منتهی الارب ).