فخنلغتنامه دهخدافخن . [ ف َ خ َ ] (اِ) میان و درون باغ . (برهان ) : فخن باغ بین ز ابر و ز نم گشته چون عارض بتان خرم .دقیقی .
فخنفرهنگ فارسی عمیددرون و میان باغ: ◻︎ فخن باغ بین ز ابر و ز نم / گشته چون عارض بتان خرم (دقیقی: ۱۰۳).
فوخانلغتنامه دهخدافوخان . (اِخ ) محلی کنار راه زاهدان به قاین میان کلاته ٔ بیرنج و کلاته ٔ آقادر. (یادداشت مؤلف ).
فوخانلغتنامه دهخدافوخان . [ ف َ وَ ] (ع مص ) بیرون برآمدن باد از مردم و ستور با بانگ یا بی بانگ . || دمیدن بوی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به فوج و فوح و فوخ شود.
فخنرلغتنامه دهخدافخنر. [ ف ِ ن ِ ] (اِخ ) گوستاو تئودور. فیلسوف دانشمند آلمانی . در سال 1801 م . متولد شد و در 1822 در علوم زیستی از دانشگاه لیپزیک فارغ التحصیل گشت ، پس از آن باقی عمر خود را در این شهر گذراند. او به ریاضی و
ابرلغتنامه دهخداابر.[ اَ ] (اِ) مه دروا در جو که بیشتر به باران بدل شود. سحاب . سحابه . میغ. غیم . غمام . غمامه . عنان . (دهار). بارقه . مزن . غین . توان . عارض . اسهم : درخش ار نخندد بگاه بهارهمانا نگرید چنین ابر زار. ابوشکور.پوپ
نملغتنامه دهخدانم . [ ن َ ] (اِ) تری . رطوبت . (انجمن آرا) (آنندراج ). رطوبت اندک . (برهان قاطع). رطوبت و تری اندک . (ناظم الاطباء). نمج . ندی . بلل . نداوت . ندوت . (یادداشت مؤلف ) : به دریا به آب اندرون نم نماندکه چوبینه راشاه بایست خواند. <p class="au
خرملغتنامه دهخداخرم . [ خ ُرْ رَ ] (ص ) شادمان ، خوشوقت . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). مسرور. دلخوش . شاد. (ناظم الاطباء). شاداب . سرزنده . مقابل نژند. باطراوت . (یادداشت بخط مؤلف ). بَش ّ : باز تو بی رنج باش و جان تو خرم با نی و با رود با نبی
باغلغتنامه دهخداباغ . (اِ) بستان . روضه . مشترک است در عربی و فارسی و جمع آن در عربی بیغان است . (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). گلستان . صاحب آنندراج گوید: از مولوی حبیب اﷲخان شنیده شد که باغ لغت عربی است و بیغان جمع آن ... در عرف هندیان به کاف فارسی خوانند و این از توافق لسانین بود - انتهی
بتلغتنامه دهخدابت . [ ب ُ ] (اِ)آن تندیس که به صور گوناگون سازند و بجای خدای پرستش کنند. مجسمه که برای پرستش ساخته میشود. (فرهنگ نظام ). وَثَن . (منتهی الارب ). صنم . (ترجمان القرآن ). معبود و مسجود کافران باشد که ازسنگ و چوب آن را تراشند و به تازی صنم خوانند. (آنندراج ) (هفت قلزم ) (از بره
فخنرلغتنامه دهخدافخنر. [ ف ِ ن ِ ] (اِخ ) گوستاو تئودور. فیلسوف دانشمند آلمانی . در سال 1801 م . متولد شد و در 1822 در علوم زیستی از دانشگاه لیپزیک فارغ التحصیل گشت ، پس از آن باقی عمر خود را در این شهر گذراند. او به ریاضی و