فداییفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی آنکه حاضر است جان خود را در راه کسی یا رسیدن به هدفی از دست بدهد.۲. [مجاز] بسیارارادتمند و دوستدار؛ مخلص.۳. [قدیمی، مجاز] عیار.
فضالغتنامه دهخدافضا. [ ف َ ] (ع اِ) مخفف فضاء. میدان و عرصه . (از ناظم الاطباء) : تنگ بد بر ما فضای عافیت بی هیچ جرم این چنین باشد اذا جاء القضا ضاق الفضا. سنائی .اجزات چون بپای شب و روز سوده شدتاوان طلب مکن ز قضا در فضای خاک
فضاءلغتنامه دهخدافضاء. [ ف َ ] (ع اِ) گشادگی و فراخی . (منتهی الارب ). الساحة. (اقرب الموارد). || زمین فراخ . (از منتهی الارب ). آنچه گشاده بود از زمین . (اقرب الموارد). || (مص ) فراخ شدن جای . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || در کیسه کردن درهمها را. (منتهی الارب ).