فراخویشلغتنامه دهخدافراخویش . [ ف َ خویش ْ / خیش ْ ] (ق مرکب ) بخود. معمولاً با فعلی همراه آید : نه پدر کار پسر میتوانست ساخت نه خویش فرا خویش میرسید. (جهانگشای جوینی ). رجوع به «فرا» شود.
فراخیزpull upواژههای مصوب فرهنگستاناوجگیری کوتاه و ناگهانی از حالت پرواز تراز که در هنگام انجام آن سرعت هواگَرد با افزایش ارتفاع کاهش مییابد
فراخویشتنلغتنامه دهخدافراخویشتن . [ ف َ خویش ْ / خیش ْ ت َ ] (ق مرکب ) فراخویش . رجوع به فراخویش شود.
فراخویشتنلغتنامه دهخدافراخویشتن . [ ف َ خویش ْ / خیش ْ ت َ ] (ق مرکب ) فراخویش . رجوع به فراخویش شود.