شارش تندتغییرrapidly varied flow, RVFواژههای مصوب فرهنگستانشارش پایای مایع در درون مجرای روبازی که در آن عمق مایع ناگهان تغییر میکند
شارش کندتغییرgradually varied flow, GVFواژههای مصوب فرهنگستانشارش پایای مایع در درون مجرای روبازی که در آن عمق مایع بهتدریج تغییر میکند
فرهذلغتنامه دهخدافرهذ. [ ف ُ هَُ / ف َ هََ ] (ع ص ) مرد گرداندام درشت شتاب زده . || مرد نازک پرگوشت . (منتهی الارب ). || (اِ) بچه ٔ شیر. (آنندراج ). و این لغت عمانی است . (اقرب الموارد). || (ص ) کودک پرگوشت خوب صورت . فرهود. (آنندراج ). الغلام الممتلی ٔ الحسن
تردماغیلغتنامه دهخداتردماغی . [ ت َ دَ ] (حامص مرکب ) حالت عقل و شعور و بمعنی فرحت و سرور و مستی معتدل . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || بمعنی تازگی نیز آمده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به تردماغ شود.
حافلغتنامه دهخداحاف . [ فِن ْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حفی و حِفوة. برهنه پای . || سوده پای . (منتهی الارب ). || نعت فاعلی از حِفایة و تِحْفایة. مبالغه کننده در مهربانی و نوازش و ظاهرکننده ٔ فرحت و سرور و بسیار پرسنده از حال کسی . (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
تحفیلغتنامه دهخداتحفی . [ ت َ ح َف ْ فی ] (ع مص ) مبالغت کردن در گرامی کردن و پرسیدن از حال کسی . (تاج المصادر بیهقی ). مهربانی نمودن واز حال کسی پرسیدن . (زوزنی ). مهربانی نمودن و مبالغه نمودن در اکرام کسی و از حال کسی پرسیدن و فرحت و سرور ظاهر نمودن به کسی . (آنندراج ). نوازش فراوان کردن به
متحفیلغتنامه دهخدامتحفی . [ م ُ ت َح َف ْ فی ] (ع ص ) فرحت و سرور ظاهر نماینده . (آنندراج ). مسرور و دارای شعف و شادی بسیار. (ناظم الاطباء). || نوازش فراوان کننده . (آنندراج ). نرم دل و باملاطفت و مروت و نیکخواه . || محنت کش وساعی در کسب . (ناظم الاطباء). و رجوع به تحفی شود.
احتفاءلغتنامه دهخدااحتفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برهنه پا رفتن . (منتهی الارب ). پابرهنگی . || از بیخ برکندن . (منتهی الارب ). برکندن . (زوزنی ) (تاج المصادر): احتفی البقل ؛ از بیخ برکند تره را. (منتهی الارب ). || نوازش فراوان کردن . || فرحت و سرور نمودن . || بسیار پرسیدن از حال کسی . (منتهی الارب