لغتنامه دهخدا
صدوع . [ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ صدع . رجوع به صدع شود. || (مص ) میل کردن بسوی کسی . (منتهی الارب ). چسبیدن سوی کسی . (تاج المصادربیهقی ). || بریدن بیابان را. (منتهی الارب ) (قطر المحیط). || شب را براه رفتن . (قطر المحیط). || برگردانیدن کسی یا چیزی را. (منتهی الارب ) (قطر المحیط). ب