فرزندیلغتنامه دهخدافرزندی . [ ف َ زَ ] (حامص ) فرزند بودن . بنوت : بدو راهبر گفت کای پادشاه دلت شد به فرزندی او گواه . فردوسی .- فرزندی کردن ؛ انجام وظیفه ٔ فرزند در حق والدین : فر
فرزگندگیلغتنامه دهخدافرزگندگی . [ ف ِ گ ُ دَ / دِ ] (ص ) اره ٔ فرزگندگی ؛ نوعی از اره باشد. (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به اره شود.
بی فرزندیلغتنامه دهخدابی فرزندی . [ ف َزَ ] (حامص مرکب ) فرزند نداشتن . دارای فرزند نبودن :رقبة؛ بی فرزندی . ذیل ؛ بی فرزندی زن . (منتهی الارب ).
بی فرزندیلغتنامه دهخدابی فرزندی . [ ف َزَ ] (حامص مرکب ) فرزند نداشتن . دارای فرزند نبودن :رقبة؛ بی فرزندی . ذیل ؛ بی فرزندی زن . (منتهی الارب ).
بی فرزندیلغتنامه دهخدابی فرزندی . [ ف َزَ ] (حامص مرکب ) فرزند نداشتن . دارای فرزند نبودن :رقبة؛ بی فرزندی . ذیل ؛ بی فرزندی زن . (منتهی الارب ).