ترجمه مقاله

فروغ

foruq

۱. روشنی؛ پرتو.
۲. [مجاز] رونق؛ جذابیت: ◻︎ ای فروغ ماه ‌حسن از روی رخشان شما / آبروی خوبی از چاه زنخدان شما (حافظ: ۴۰).

پرتو، تاب، تابش، تابندگی، درخشش، درخشندگی، روشنایی، روشنی، روشنایی، شعشعه، ضیا، لمعان، نور، وراغ

ترجمه مقاله