فراهختنلغتنامه دهخدافراهختن . [ ف َ هَِ ت َ ] (مص مرکب ) فراهیختن . آویختن . || تربیت نمودن . ادب کردن . (برهان ). || بیرون آوردن . بیرون کردن . اخراج . (یادداشت به خط مؤلف ).
فراهیختنلغتنامه دهخدافراهیختن . [ ف َ ت َ] (مص مرکب ) فراهختن . تأدیب نمودن . تربیت کردن . || آویختن . (برهان ). رجوع به فراهختن شود.
هیختنلغتنامه دهخداهیختن . [ ت َ ] (مص ) کشیدن : دایگان کنیزک به سر چاه بودند و آب همی هیختندی . (کارنامه ٔ اردشیر). || فروکشیدن .- فروهیختن ؛ فروکشیدن . (یادداشت مؤلف ).