فروپاشی هیدروژنیhydrogen disintegrationواژههای مصوب فرهنگستانایجاد ترکهای عمیق داخلی در فلز براثر نفوذ هیدروژن که موجب از هم پاشیدن فلز میشود
فروپاشیدیکشنری فارسی به انگلیسیbreakup, collapse, disintegration, dissolution, fragmentation, wreckage
زمان فروپاشیdisintegration time, tablet disintegration timeواژههای مصوب فرهنگستانمدتزمان لازم برای فروپاشی قرص و تبدیل آن به ذرات سازنده در اندازۀ مشخص، تحت نظارت دقیق
آزمون فروپاشیdisintegration test, tablet disintegration testواژههای مصوب فرهنگستانآزمون برونتنی برای تعیین مدتزمان لازم برای فروپاشی قرص در شرایط معیار
فروپاشیدیکشنری فارسی به انگلیسیbreakup, collapse, disintegration, dissolution, fragmentation, wreckage
زمان فروپاشیdisintegration time, tablet disintegration timeواژههای مصوب فرهنگستانمدتزمان لازم برای فروپاشی قرص و تبدیل آن به ذرات سازنده در اندازۀ مشخص، تحت نظارت دقیق
آزمون فروپاشیdisintegration test, tablet disintegration testواژههای مصوب فرهنگستانآزمون برونتنی برای تعیین مدتزمان لازم برای فروپاشی قرص در شرایط معیار
فروپاشیدیکشنری فارسی به انگلیسیbreakup, collapse, disintegration, dissolution, fragmentation, wreckage