حللدیکشنری عربی به فارسیتجزيه کردن , تحليل کردن , موشکافي کردن , جداکردن , جزءيات را مطالعه کردن , پاره پاره کردن , تشريح کردن , با تجزيه ازمايش کردن , فرگشايي کردن
analysedدیکشنری انگلیسی به فارسیتجزیه و تحلیل شده، کاویدن، تحلیل کردن، تجزیه کردن، جزئيات را مطالعه کردن، تشریح کردن، با تجزیه ازمایش کردن، فرگشایی کرد ن، جدا کردن
analyzesدیکشنری انگلیسی به فارسیتجزیه و تحلیل، کاویدن، تحلیل کردن، تجزیه کردن، جزئيات را مطالعه کردن، تشریح کردن، با تجزیه ازمایش کردن، فرگشایی کرد ن، جدا کردن
analyzedدیکشنری انگلیسی به فارسیتجزیه و تحلیل شده، کاویدن، تحلیل کردن، تجزیه کردن، جزئيات را مطالعه کردن، تشریح کردن، با تجزیه ازمایش کردن، فرگشایی کرد ن، جدا کردن
analyseدیکشنری انگلیسی به فارسیتجزیه و تحلیل، کاویدن، تحلیل کردن، تجزیه کردن، جزئيات را مطالعه کردن، تشریح کردن، با تجزیه ازمایش کردن، فرگشایی کرد ن، جدا کردن