کرایهگیرfareboxواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که سکه، اسکناس، بلیت، بهامهر یا جز آن را بابت کرایه از مسافر میپذیرد
دجالفرهنگ فارسی معین(دَ جّ) [ ع . ] (ص .) 1 - بسیار دروغگو. 2 - فریب دهنده . 3 - شخصی که می گویند پیش از حضور مهدی موعود پیدا می شود و بسیاری از مردم فریبش را می خورند.
وحشتواژهنامه آزادنهیب. || از شاهنامۀ استاد فردوسی:دلم گشت از آن خواب بد پرنهیب - ز بالا بدیدم نشان نشیب. از ویس و رامین استاد گرگانی:نه از کار بزرگ آید نهیبش - نه از گنج گران آید فریبش.
خوان کشیدنلغتنامه دهخداخوان کشیدن . [ خوا / خا ک َ / ک ِ دَ ](مص مرکب ) سفره گستردن . سفره پهن کردن : بخلق و فریبش گریبان کشیدبخانه درآوردش و خوان کشید.سعدی .
نم کردنلغتنامه دهخدانم کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به آب ترکردن : تنباکو را به آب نم کردن . || خمیر کردن : نم کردن حنا و رنگ و غیره . (یادداشت مؤلف ).- درِ کسی را نم کردن ؛ کلاه بر سرش گذاشتن . فریبش دادن .
لفریبشلغتنامه دهخدالفریبش . [ ] (اِ) به معنی حناست . (از فهرست مخزن الادویه ). در تحفه ٔ حکیم مؤمن لفریقش ضبط شده است .