فضل بن عباسلغتنامه دهخدافضل بن عباس . [ ف َ ل ِ ن ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن عبدالمطلب هاشمی قرشی . از دلیران صحابه ٔ رسول اکرم و سالمندترین اولاد عباس بود. او را «ردف رسول اﷲ» لقب داده اند. پس از درگذشت رسول اکرم وی به شام رفت و در اردن به بیماری طاعون درگذشت . از وی 24</sp
فضل بن عباسلغتنامه دهخدافضل بن عباس . [ ف َ ل ِ ن ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن عتبةبن ابی لهب . شاعری است از قریش و از فصحای بنی هاشم بوده است . وی معاصر فرزدق و احوص بود. و عبدالملک بن مروان را می ستود و نخستین هاشمی بود که به ستایش امویان پرداخت . وی را فضل اللهبی نیز گفته اند منسوباً به لهب که جد اوس
فضل بن عباسلغتنامه دهخدافضل بن عباس . [ ف َ ل ِ ن ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) ربنجنی بخارایی . رجوع به ربنجنی شود.
فضل بن عباسلغتنامه دهخدافضل بن عباس . [ ف َ ل ِ ن ِع َب ْ با ] (اِخ ) ابن ربیعبن حارث بن عبدالمطلب . یکی از زعمای مدینه در قیام علیه بنی امیه بود و در وقعه ٔحره به سال 63 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
فضللغتنامه دهخدافضل . [ ف ُ ض ُ ] (ع اِ) جامه ٔ بادروزه که زنان در وقت عمل و کار پوشند. || (ص ) جامه ٔ بادروزه پوشنده . (منتهی الارب ).
فضللغتنامه دهخدافضل . [ف َ ] (اِخ ) نام کنیز متوکل است که شاعره ای بود و دریمامه تولد یافته بود. در زمان وی شاعره ای فصیح تر از او نبود. او را با علی بن جهم و ابودلف عجلی مداعباتی است . در شعرش رقت و ابداعی دیده میشود. دارای بداهت و سرعت انتقال بوده است . وفاتش بسال <span class="hl" dir="ltr
فضیللغتنامه دهخدافضیل . [ ف ُ ض َ ] (اِخ ) ابن عیاض . از مشاهیر عرفای قرن دوم هجری است . فضیل بن عیاض بن مسعود التمیمی الیربوعی ، مکنی به ابوعلی و ملقب به شیخ الحرم . از اکابر عباد و صلحا و در حدیث مورد اعتماد بود. کسانی از جمله امام شافعی از وی حدیث شنیده اند. اصل او از کوفه و مولدش سمرقند و
قشابلغتنامه دهخداقشاب . [ ق ُ ] (اِخ ) نام جایی است ، و در اشعار فضل بن عباس از آن یاد شده است . (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
عسابلغتنامه دهخداعساب . [ ع ِ ] (اِخ ) جایگاهی است به نزدیکی مکه ، و نام آن در شعر فضل بن عباس بن عتبةبن ابی لهب آمده است . (از معجم البلدان ).
جتاوبلغتنامه دهخداجتاوب . [ ج ُ وِ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مکه ٔ معظمه . (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ) : فالهاوتان فکبکب فجتاوب فالبوص فالافراع من اشقاب .فضل بن عباس اللهبی (از معجم البلدان ).
صغانیلغتنامه دهخداصغانی . [ ص َ ] (اِخ ) فضل بن عباس مکنی به ابوالفضل . از مشاهیر فقها و محدثین است و در فقه و حدیث آثاری معتبر دارد. وی به سال 420 هَ . ق . درگذشت . (قاموس الاعلام ترکی ).
روذویلغتنامه دهخداروذوی . [ ذَ ] (اِخ ) ابراهیم بن احمدبن منصور شیرازی روذوی مکنی به ابواسحاق . وی از علی بن محمد زیادآبادی و فضل بن عباس و جز آن دو، روایت کرد و بسال 318 هَ .ق . درگذشت . (از انساب سمعانی ).
فضللغتنامه دهخدافضل . [ ف ُ ض ُ ] (ع اِ) جامه ٔ بادروزه که زنان در وقت عمل و کار پوشند. || (ص ) جامه ٔ بادروزه پوشنده . (منتهی الارب ).
فضللغتنامه دهخدافضل . [ف َ ] (اِخ ) نام کنیز متوکل است که شاعره ای بود و دریمامه تولد یافته بود. در زمان وی شاعره ای فصیح تر از او نبود. او را با علی بن جهم و ابودلف عجلی مداعباتی است . در شعرش رقت و ابداعی دیده میشود. دارای بداهت و سرعت انتقال بوده است . وفاتش بسال <span class="hl" dir="ltr
فضلفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ نقص] کمال؛ دانش؛ علم.۲. برتری.۳. بخشش؛ احسان؛ نیکویی.۴. [قدیمی] افزونی.
حدیث مفضللغتنامه دهخداحدیث مفضل . [ ح َ ث ِ م ُ ف َض ْ ض َ ] (اِخ ) حدیثی معروف است که چنین آغاز شود: «بم یعرف الناجی ؟...» و آنرا شرحها نوشته اند.
ابوالمفضللغتنامه دهخداابوالمفضل . [ اَ بُل ْ م ُ ف َض ْ ض َ ] (اِخ ) نعمان بن عمر. محدث است و ابن میسره از او روایت کند.