فلزلغتنامه دهخدافلز. [ ف ِ ل َزز / ف ُ ل ُزز ] (ع اِ) فِلِزّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فِلِزّ شود.
فلزلغتنامه دهخدافلز. [ ف ِ ل ِزز ] (ع اِ) مس سپید که از آن دیگهای ریخته سازند. || ریم آهن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سنگریزه . (منتهی الارب ). || گوهر کانی هرچه باشد، یا هرچه گداز دهد از آن ، یا هرچه آن را کیر [ دمه ٔ آهنگری ]، دود سازد وقت گداختن . || ضریبه که بر آن شمشیر آزماین
علم فلززایی،فلززاییmetallogeny, metallogenesisواژههای مصوب فرهنگستانمطالعة پیدایش ذخایر معدنی با تأکید بر رابطة زمانی و مکانی آنها با سیماهای زمینساختی و سنگشناختی پوستة زمین در منطقه
فلزتراشیلغتنامه دهخدافلزتراشی . [ ف ِ ل ِ ت َ ] (حامص مرکب ) تراش دادن فلز یا ابزاری که از فلز ساخته شده باشد.
فلزکاریلغتنامه دهخدافلزکاری . [ ف ِ ل ِ ] (حامص مرکب ) اشتغال به کارهایی که با فلز سروکار دارد، چون ساختن ظروف و ابزار. || (اِ مرکب ) جایی که در آن اشیاء فلزی سازند، مانند آهنگری و مسگری .
ترکیب خوشهایcluster compoundواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی که در آن گروهی از اتمهای فلز بهوسیلۀ پیوندهای فلزـ فلز به یکدیگـر متصـل میشوند
فلزتراشیلغتنامه دهخدافلزتراشی . [ ف ِ ل ِ ت َ ] (حامص مرکب ) تراش دادن فلز یا ابزاری که از فلز ساخته شده باشد.
فلزکاریلغتنامه دهخدافلزکاری . [ ف ِ ل ِ ] (حامص مرکب ) اشتغال به کارهایی که با فلز سروکار دارد، چون ساختن ظروف و ابزار. || (اِ مرکب ) جایی که در آن اشیاء فلزی سازند، مانند آهنگری و مسگری .
فلزاتفرهنگ فارسی عمید= فلز⟨ فلزات قلیایی: (شیمی) دستهای از فلزات که از لحاظ خواص فیزیکی با فلزات معمولی فرق دارند و همۀ آنها سبکتر از آب هستند و در حرارت کمتر از صد درجه ذوب میشوند، مانندِ سدیم، پتاسیم، و لیتیم.
عهد فلزلغتنامه دهخداعهد فلز. [ ع َ دِ ف ِ ل ِزز / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرحله ای است از مراحل زندگی بشر، و آن تالی عهد حجر است که تقریباً هفت هزار سال قبل از میلاد شروع شده و سه دوره دارد: دوره ٔ مس ، دوره ٔ مفرغ و دوره ٔ آهن . (از تاریخ ایران باستان ج
خستگی فلزmetal fatigueواژههای مصوب فرهنگستانکاهش فزایندۀ استحکام فلز براثر تنشهای مکرر، بهنحویکه هیچیک از آنها از حد استحکام کششی نهایی فلز بیشتر نباشد
پودرشدگی فلزmetal dustingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی دمابالا ناشی از وجود گازهای حاوی کربن که محصولی پودرمانند بر جای میگذارد
تاول فلزmetal blisterواژههای مصوب فرهنگستاننقصی که براثر تشکیل حبابهای گاز بر روی سطح یا نزدیک به سطح فلز ایجاد میشود
زیفلزbiometal, biometal materialواژههای مصوب فرهنگستانآلیاژ یا فلزی که میتواند ساختار درونی خود را در دمای تعیینشده تغییر دهد و با فضای جدید کاملاً هماهنگ شود و بههمیندلیل، میتوان از آن برای اهداف زیستشناختی استفاده کرد