لغتنامه دهخدا
فهد. [ ف َ ] (ع اِ) یوز. ج ، افهد، فهود. (منتهی الارب ). یوز. پوزپلنگ . (فرهنگ فارسی معین ). در رنگ چون پلنگ و به طبع چون سگ باشد. (یادداشت مؤلف ). وحوش را بدان شکار کنند. تنگ خلق ، سخت خشم و جهنده و دیرخواب است . (اقرب الموارد) : برفتند با یوزبان