فهرسلغتنامه دهخدافهرس . [ ف ِ رِ ] (معرب ، اِ) فهرست . (منتهی الارب ). معرب فهرست . (غیاث ). رجوع به فهرست شود.
فهرستلغتنامه دهخدافهرست . [ ف ِ رِ ] (معرب ، اِ) (معرب پهرست پهلوی ) جدولی شامل ابواب و فصول کتاب در ابتدا یا انتهای آن . || صورت اسامی چیزی . (فرهنگ فارسی معین ). نوشته ای را نیز گفته اند که در آن اسامی کتابها باشد، و عربان فهرس میگویند. (برهان ). نمودار. خلاصه . ملخص :</span
فهرسةلغتنامه دهخدافهرسة. [ ف َ رَ س َ ] (ع مص ) فهرست کتاب نوشتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فهرستفرهنگ فارسی عمیدبخشی در اول یا انتهای کتاب، مجله، و مانند آن که بهطور اجمالی عناوین، موضوعات، و مطالب را شرح میدهد.
علی ذوالفقارلغتنامه دهخداعلی ذوالفقار. [ ع َ ی ِ ذُل ْ ف َ ] (اِخ ) از قضات مصر و رئیس دادگاه ملی منصورة بود. او راست : رسالة فی شرح اثبات الدیون و التخلص منها، که در سال 1310 هَ . ق . در زمان حیات مؤلف در قاهره به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس القوانین
علی حلبیلغتنامه دهخداعلی حلبی . [ ع َ ی ِ ح َ ل َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن احمدبن علی بن عمر حلبی قاهری شافعی ،ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن . وی مورخ و فقیه و اصولی و نحوی و لغوی و صوفی بود و در سال 975هَ . ق . در مصر متولد شد و در آخر شعبان سال <span cla
فهرستلغتنامه دهخدافهرست . [ ف ِ رِ ] (معرب ، اِ) (معرب پهرست پهلوی ) جدولی شامل ابواب و فصول کتاب در ابتدا یا انتهای آن . || صورت اسامی چیزی . (فرهنگ فارسی معین ). نوشته ای را نیز گفته اند که در آن اسامی کتابها باشد، و عربان فهرس میگویند. (برهان ). نمودار. خلاصه . ملخص :</span
فهرست نویسلغتنامه دهخدافهرست نویس . [ ف ِ رِن ِ ] (نف مرکب ) فهرست نویسنده . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه فهرست کتب یا مطالب را تهیه و تدوین کند. || مأمور دولت که به نوشتن فهرست اسامی موظف بود. (فرهنگ فارسی معین ) : میرزا محمدعلی سررشته دار و فهرست نویس خزانه ٔ نظام . (مرآةالب
فهرست نویسیلغتنامه دهخدافهرست نویسی . [ ف ِ رِ ن ِ ] (حامص مرکب ) کار فهرست نویس . نوشتن فهرست . رجوع به فهرسة شود.
فهرسةلغتنامه دهخدافهرسة. [ ف َ رَ س َ ] (ع مص ) فهرست کتاب نوشتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فهرستفرهنگ فارسی عمیدبخشی در اول یا انتهای کتاب، مجله، و مانند آن که بهطور اجمالی عناوین، موضوعات، و مطالب را شرح میدهد.