لغتنامه دهخدا
فحول . [ ف ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ فحل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فحل شود. || فحول شعرا؛ چیره دستان در مهاجات . آنانکه چون با شاعری معارضه کنند چیره شوند. (منتهی الارب ). صاحب اقرب الموارد فحول الشِعر ضبط کرده است . || دلیران : خلق پرسیدند