فیدارلغتنامه دهخدافیدار. [ ف َ / ف ِ ] (اِ) فیاور، که صنعت و شغل و کار و عمل باشد. (برهان ). رجوع به فیار. فیاوار و فیاور شود.
فیارفرهنگ فارسی عمید۱. = فیاوار: ◻︎ نیست فکری به غیر یار مرا / عشق شد در جهان فیار مرا (رودکی: ۵۴۵).۲. ویار؛ هوس.