قائدلغتنامه دهخداقائد. [ ءِ ] (ع ص ، اِ) پیشوا. رهبر. راهبر. عصاکش .پیشرو. (منتهی الارب ) : آخر ایشان در نبوت و اول ایشان در رتبت ... قائد الغر المحجلین ... را برای عز نبوت و خاتمت رسالت برگزید. (کلیله و دمنه ).طعمه میجوئی اوست رائد توراه می پوئی اوست قائد تو.<
قائدلغتنامه دهخداقائد. [ءِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
قائددیکشنری عربی به فارسیسروان , ناخدا , سرکرده , افسر فرمانده , فرمانده , ارشد , تخماق , هادي , رسانا , سکان گير , راننده , رل دار , مدير
شارش کوئتCouette flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش حاصل از تنش برشی ناشی از حرکت نسبی یک دیوار نسبت به دیوار دیگر
کد احراز اصالت پیام چکیدهبنیادhash-based message authentication code, keyed-hash- based message authentication codeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کد احراز اصالت پیام (کاپ) با استفاده از یک کلید رمزنگاشتی و یک تابع چکیدهساز اختـ . کاپ چکیدهبنیادHMAC متـ . کد اصالتسنجی پیام چکیدهبنیاد
دودانگه قائدیلغتنامه دهخدادودانگه قائدی . [ دُ گ َ ءِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاوید بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . با 700 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ شور است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
خانه قائدیلغتنامه دهخداخانه قائدی . [ ن ِ ءِ ] (اِخ ) شاخه ای از تیره ٔ پولادوند هی هاوند از طایفه ٔ چهار لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
خانه قائدلغتنامه دهخداخانه قائد. [ ن ِ ءِ ] (اِخ ) شاخه ای از تیره ٔ عیسی وند هی هاوند از طایفه ٔ چهار لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 77).
خانه قائدلغتنامه دهخداخانه قائد. [ ن ِ ءِ ] (اِخ ) شاخه ای از تیره ٔ بسحاق هی هاوند از طایفه ٔ چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
قائد رحمتلغتنامه دهخداقائد رحمت . [ ءِ دِ رَ م َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد است . این دهستان در شمال خاوری بخش واقع و محدود است از شمال به دهستانهای ورکوه و مال اسد از جنوب به دهستان دالوند ازخاور به دهستان رازان از باختر قسمتی از دهستان دالوند. موقع طبیعی آن کوهستانی و
قائد رحمهلغتنامه دهخداقائد رحمه . [ ءِ رَ م َ ] (اِخ ) یکی از ایلات کرد ایران ، از طوائف پیشکوه است که در دهی به همین نام زندگی میکنند. (رجوع به ماده قبل شود).
خانه قائدلغتنامه دهخداخانه قائد. [ ن ِ ءِ ] (اِخ ) شاخه ای از تیره ٔ عیسی وند هی هاوند از طایفه ٔ چهار لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 77).
خانه قائدلغتنامه دهخداخانه قائد. [ ن ِ ءِ ] (اِخ ) شاخه ای از تیره ٔ بسحاق هی هاوند از طایفه ٔ چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
زیدقائدلغتنامه دهخدازیدقائد. [ زَءِ ] (اِخ ) شاخه ای از تیره ٔ جاجیوند هیهاوند از طایفه ٔ چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 77).
ده قائدلغتنامه دهخداده قائد. [ دِه ْ ءِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش برازجان شهرستان بوشهر. واقع در 4هزارگزی شمال برازجان و شوسه ٔ شیراز به بوشهر. سکنه ٔ آن 1659 تن . آب آن از چاه و قنات تأمین می شود. راه آن فرعی . (از