قالتاق چیلغتنامه دهخداقالتاق چی . (ترکی ، ص مرکب ) سرّاج . (رسمله قانون عثمانی ). کسی که زین ها را تعمیر کند. (رسمله قانون عثمانی ).
قلتاقلغتنامه دهخداقلتاق . [ ق َ ] (ترکی ، اِ) چوب بندی زین . (فرهنگ نظام ). آن جزء از زین اسب که از چوب سازند و بر آن نشینند. (ناظم الاطباء). پوستی باشد که بر میان حنای زین بکشند. و حنای زین را هم گویند. (سنگلاخ : قالتاق ) : ای همچو تو مبهم پدر بینی توقلتاق پسر
قلطاقلغتنامه دهخداقلطاق . [ ق َ ](ترکی ، اِ) قارچ زین . غلتاق . رجوع به قلتاق شود. || کهنه قلطاق ؛ زنی پیر. (یادداشت مؤلف ).
قالتاق چیلغتنامه دهخداقالتاق چی . (ترکی ، ص مرکب ) سرّاج . (رسمله قانون عثمانی ). کسی که زین ها را تعمیر کند. (رسمله قانون عثمانی ).
قلتاقلغتنامه دهخداقلتاق . [ ق َ ] (ترکی ، اِ) چوب بندی زین . (فرهنگ نظام ). آن جزء از زین اسب که از چوب سازند و بر آن نشینند. (ناظم الاطباء). پوستی باشد که بر میان حنای زین بکشند. و حنای زین را هم گویند. (سنگلاخ : قالتاق ) : ای همچو تو مبهم پدر بینی توقلتاق پسر
قالتاق چیلغتنامه دهخداقالتاق چی . (ترکی ، ص مرکب ) سرّاج . (رسمله قانون عثمانی ). کسی که زین ها را تعمیر کند. (رسمله قانون عثمانی ).