قاووتلغتنامه دهخداقاووت . (ترکی ، اِ) قاوُت . پِسْت . سویق . قاود. مخلوط آرد حبوبات بوداده با شیرینی خشک . نرمه ٔ آردنخودچی که با قند نرم مخلوط کنند و گاه نرمه ٔ آرد لیمو و نرمه ٔ تخم هیل و از این قبیل بر آن افزایند.
قاووتفرهنگ فارسی عمیدآرد نخودچی که با قهوه و شکر یا قند کوبیده مخلوط میکنند و بیشتر در سوگواریها استفاده میشود.
قاووتفرهنگ فارسی معین(اِ.) = قاوت : مخلوط آرد حبوبات بو داده با شیرینی خشک ، نرمة آرد نخودچی که با خاکه قند و نبات مخلوط کنند، پست ، سویق .
قؤودلغتنامه دهخداقؤود. [ ق َ ئو ] (ع ص ) خار و رام شده به کشیدن . گویند: فرس قؤود. (منتهی الارب ).
کؤودلغتنامه دهخداکؤود. [ ک َ ئو ] (ع ص ) عقبة کؤد ؛ پژ دشوار. (منتهی الارب ). پژ دشوارگذار. (ناظم الاطباء). کوه و کتلی که سخت و دشوار بر آن توان رفتن . (از اقرب الموارد).
کوودلغتنامه دهخداکوود. [ ک َ وو ] (ص ) بر وزن و معنی کبود است و آن رنگی باشد معروف و آسمان بدان رنگ است . (برهان ) (آنندراج ). کبود. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کبود شود.
پیهلغتنامه دهخداپیه . [ پ َ ی َ / ی ِ ] (اِ) آرد جو بریان کرده . پست جوبریان کرده . قاووت . قاووت که از آرد جو برشته کنند. نوعی قاووت که مازندرانیان از آرد جو بوداده کنند.