قبعینلغتنامه دهخداقبعین . [ ] (اِخ ) (سلیم ...) از نویسندگان عصری و دارنده ٔ مجلةالاخاء قاهره است . او راست : 1 - انجیل تولستوی و دیانته . این کتاب را از روسی به عربی برگردانده و در چاپخانه ٔ الاخویةالمصریة به سال 1904 م . در
کبوانلغتنامه دهخداکبوان . [ ک َ ب َ ] (اِخ ) موضعی است که در آنجا وقعه ای بوده است عرب را. (از معجم البلدان چ بیروت ج 16 ص 434).
کابانلغتنامه دهخداکابان . (اِخ ) (له ...)کرسی کانتن اَرِیِژ، از ناحیت فوا، واقع در ساحل اَرِیِژ. سکنه 362 تن . دارای کارخانه های ذوب آهن است .
کابیانلغتنامه دهخداکابیان . (اِخ ) کاویان . درفش کاویان : و آن پوست پاره را به جواهر بیاراست و به فال گرفت و درفش کابیان نام نهاد و علامت اوبود در همه ٔ جنگها. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 35).
کبانلغتنامه دهخداکبان . [ ک ُ ] (ع اِ) نوعی از طعام که از ارزن ترتیب دهند لغت یمنی است . (آنندراج ) (منتهی الارب ). طعامی است از ذرت مخصوص یمنیان . (از اقرب الموارد). || بیماریی است شتر را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).