قدس سرهلغتنامه دهخداقدس سره . [ ق ُدْ دِ س َ س ِرْ رُ ه ُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) گور او پاک و مقدس باد! خاک او پاکیزه باد! و از آن به (قده ) رمز کنند.
کدسلغتنامه دهخداکدس . [ ک ُ ] (ع اِ) خرمن . (منتهی الارب ).خرمن ناکوفته . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خرمن و دانه های درو کرده ٔ کوفته ٔ فراهم کرده . (ناظم الاطباء).
کدسلغتنامه دهخداکدس . [ک َ ] (ع مص ) عطسه دادن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). عطسه کردن بهیمه و گاه در مردمان هم استعمال شود. (ناظم الاطباء). کَدَسان . کِداس . (منتهی الارب ). کُداس . (اقرب الموارد). || به شتاب رفتن گران بار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کوفتن و فراهم
کدشلغتنامه دهخداکدش . [ ک َ ] (ع مص ) خراشیدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || به شمشیر یا نیزه زدن کسی را و خسته کردن وی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) . || سخت راندن کسی را. || بریدن چیزی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || از پس راندن و دور کردن . (آن
قدسلغتنامه دهخداقدس . [ ق َ دَ ] (اِخ ) شهری است نزدیک حمص . بحیرة قدس منسوب است به آن . (منتهی الارب ).
زندهلغتنامه دهخدازنده . [ زِ دَ / دِ ] (اِخ ) لقب شیخ احمد جامی قدس سره السامی که او را زنده پیل می نامیده اند. (انجمن آرا). رجوع به زنده پیل شود.
شیطان بزرگواژهنامه آزادشیطان بُزُرگ؛ آمریکا. تعبیر دو کلمه ای که بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) دربارۀ ایالات متحده آمریکا به کار برد.
تجردلغتنامه دهخداتجرد. [ ت َ ج َرْ رُ ] (اِخ ) سیدعبداﷲ لاهوری ،که علوم رسمیه را در برهان پور از مولوی غلام محمد، یکی از تلامذه ٔ ملانظام الدین قدس سره خوانده و از آنجا به جذبه ٔ ربانی رکاب عزیمت حجاز رانده ، بعد استسعاد حج و زیارات به بندر سورت مراجعت کرد و بتکمیل بقیه ٔعلوم روی ارادات پیش ع
صاری صالتقلغتنامه دهخداصاری صالتق . [ ] (اِخ ) یکی از خلفای حاجی بکتاش ولی ، قدّس سره است . مدفن وی معلوم نیست ، با این وصف درویشان ساده لوح طریقت بکتاشی به مزار آی اسپریدون که در جزیره ٔ کُرفه است و مزار سنت نائوم در مناستری واقع در کنار دریاچه ٔ اوخری به نظر مزار صاری صالتق بابا می نگرند و به زیا
قدسلغتنامه دهخداقدس . [ ق َ دَ ] (اِخ ) شهری است نزدیک حمص . بحیرة قدس منسوب است به آن . (منتهی الارب ).
قدسلغتنامه دهخداقدس . [ ق ُ ] (اِخ ) عبدالحمیدبن محمد علی بن عبدالقادر مدرس مسجد مکی و مسجد شافعی است . او را تألیفاتی است ، از جمله : 1 - ارشادالمهتدی الی شرح کفایةالمبتدی . این کتاب در مطبعه ٔ میمنیه به سال 1309 هَ . ق .
قدسلغتنامه دهخداقدس . [ ق ُ ] (ع اِمص ) پاکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان قرآن جرجانی ترتیب عادل ) : این پرده گر نه عرش مجید است پس چراارواح قدس را قدم اندر میان اوست . خاقانی .در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیا
قدسلغتنامه دهخداقدس . [ ق ُ / ق ُ دُ ] (اِخ ) (روح ...) نام جبرئیل علیه السلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جبریل و روح القدس شود : دردسر دادیم حضرت را و حضرت روح قدس روح قدسی دردسرها برنتابد بیش از این .<p class="
حصار آستان قدسلغتنامه دهخداحصار آستان قدس . [ ح ِ رِ ن ِ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقع در شش هزارگزی جنوب باختری اسفراین و سه هزارگزی باختر شوسه ٔ عمومی بجنورد به اسفراین . ناحیه ای است واقع در جلگه ،معتدل . دارای 25 تن سکنه
حظیرةالقدسلغتنامه دهخداحظیرةالقدس . [ ح َ رَ تُل ْ ق ُ ] (ع اِ مرکب ) بهشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). جنّت .
خرمقدسلغتنامه دهخداخرمقدس . [ خ َم ُ ق َدْ دَ ] (ص مرکب ) بسیار متعصب و مقدس . آنکه ازتعصب و تقدس در دینی و آئینی کارهای ابلهانه کند.
خشک مقدسلغتنامه دهخداخشک مقدس . [ خ ُ ک ِ م ُ ق َدْ دَ ] (ص مرکب ) متدینی که جز اطاعت از ظاهر احکام دین بهیچ تأویل و تعبیری تن درندهد. (یادداشت بخط مؤلف ).