قرائتلغتنامه دهخداقرائت . [ ق ِ ءَ ] (ع مص ) قرائة. رجوع به قرائة شود. خواندن . || خواندن قرآن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
قرائتفرهنگ فارسی عمید۱. خواندن چیزی با صدای بلند: قرائت متن بیانیه به پایان رسید.۲. تٲویل؛ تفسیر از دین.۳. علم به درست خواندن قرآن کریم.
چاشنیدانcruet set, cruetواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از ظروف برای سرکه و روغنزیتون و نمک و فلفل و خردل و مانند آن که بر روی میز در چاشنیجا (cruet stand) میگذارند
قیراطلغتنامه دهخداقیراط. (معرب ، اِ) و آن را قِرّاط نیز گویند. وزن آن برحسب شهرها و نقاط مختلف فرق میکند. در مکه ربع سدس دینار است و در عراق نصف عشر دینار. (نقود العربیه از قاموس ص 28). ج ، قراریط. (نقودالعربیه ). وزن قیراط نزد گوهرفروشان نیم دانق است یعنی یک
کرائیتلغتنامه دهخداکرائیت . [ ک َ ] (اِخ ) از اقوام مغول مسیحی ساکن واحات شرقی داخلی صحرای گوبی و جنوب دریاچه ٔ بایکال تا دیوار چین و قویترین اقوام مغول در قرن پنجم و ششم هجری . رجوع به تاریخ مغول تألیف اقبال ص 7 شود.
کراتلغتنامه دهخداکرات . [ ک َ ] (اِ) لالکی . (فرهنگ فارسی معین ). درختی خاردار که در اراضی مرطوب و پست جنگلهای شمال بسیار است : گشته زمین او بخیل آب اندرو مانده قلیل آورده بر روی نخیل اینک کرات اینک رغل . لامعی (از فرهنگ فارسی معین ).<
قرائت خانهلغتنامه دهخداقرائت خانه . [ ق ِ ءَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جائی که برای قرائت و مطالعه آماده شده است . اطاقی است در کتابخانه های عمومی برای مطالعه کنندگان .
دید عقبbacksight/ back sightواژههای مصوب فرهنگستانقرائت چوبۀ ترازیابی بر روی نقطهای که قبلاً قرائت شده است
قرائت خانهلغتنامه دهخداقرائت خانه . [ ق ِ ءَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جائی که برای قرائت و مطالعه آماده شده است . اطاقی است در کتابخانه های عمومی برای مطالعه کنندگان .