قراطقفرهنگ فارسی معین(قَ طِ) [ معر. ] (اِ.)جِ قرطق یا قرطه . معرب کرته و کرتک . جامة یک لای بدون آستر.
کرتکلغتنامه دهخداکرتک . [ ک ُ ت َ ] (اِ) جامه ٔ کوتاهی که مانند زره بدن را می پوشاند و آستینهای آن تا آرنج می رسد. || پرهای شترمرغ و یا کلنگ و یا بوتیمار که بر سرمی زنند. || قسمی از زردوزی . || گیاهی خاردار. (ناظم الاطباء). رجوع به کُرته شود.
قرطقلغتنامه دهخداقرطق . [ ق ُ طَ ] (معرب ، اِ) معرب کرته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قباء ذوطاق واحد، معرب . (اقرب الموارد) : که پاشد از دهن ابر در صدف لؤلؤکه پوشد از اثر باد در چمن قرطق . انوری (از آنندراج ).رجوع به قرطة شود.<b