قسیسونلغتنامه دهخداقسیسون . [ ق ِس ْ سی ] (ع اِ) ج ِ قسیس است در حالت رفعی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
کِشسانelasticواژههای مصوب فرهنگستانویژگی مادهای که پس از حذف نیروهای وارد بر آن به شکل و اندازۀ اول برگردد
بازگشت کشسانelastic recoveryواژههای مصوب فرهنگستانآن بخش از تغییرشکلِ ماده که بلافاصله به حالت اولیه بازمیگردد
قسیسلغتنامه دهخداقسیس . [ ق ِس ْ سی ] (معرب ، اِ) کشیش . مهتر ترسایان و دانشمند آنها. (منتهی الارب ). رتبه ای است بعد ازاسقف و قبل از شماس . قُس ّ. (اقرب الموارد). رجوع به قُس ّ شود. ج ، قسیسون (اقرب الموارد) (منتهی الارب )، قساوسه . و در این جمع چون سین ها بسیار شدند یکی از آنها را به واو بد