قصوبلغتنامه دهخداقصوب . [ ق َ ] (ع ص ) گوسپند که پشم وی بُرند. (منتهی الارب ). من الغنم ، التی تجزها. (اقرب الموارد).
کسوبلغتنامه دهخداکسوب . [ ک َ ] (ع ص ) کثیرالکسب . (اقرب الموارد). بسیار ورزنده .(ناظم الاطباء). ورزنده . || (اِ) شی ٔ، یقال ما له کسوب ؛ ای شی ٔ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کسوبلغتنامه دهخداکسوب . [ ک َس ْ سو ] (ع اِ) شی ٔ، یقال ما ترک کسوبا و لابسوبا؛ ای شیئاً. (اقرب الموارد). ما له کسوب ؛ یعنی نیست مر اورا چیزی . (ناظم الاطباء). || نام گیاهی است . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
قسوبلغتنامه دهخداقسوب . [ ق َس ْ سو ] (ع اِ) موزه ها. جمع است و واحدی برای آن نیست . (منتهی الارب ).
قسوبلغتنامه دهخداقسوب . [ ق ُ ] (ع مص ) سخت گردیدن و درشت شدن . قسوبة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قَسُب َ الشی ٔ قسوبةً و قسوباً. (اقرب الموارد). رجوع به قسوبة شود.