قعوشةلغتنامه دهخداقعوشة. [ ق َع ْ وَ ش َ ] (ع مص ) بر زمین زدن کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ویران ساختن و در هم شکستن . (اقرب الموارد).
قهوسةلغتنامه دهخداقهوسة. [ ق َهَْ وَ س َ ] (ع مص ) شتافتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دویدن از بی تابی . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
قعاصیلغتنامه دهخداقعاصی . [ ق ِ / ق ُ ] (اِخ ) یحیی بن هانی بن عروة کوفی . از اشراف عرب و از راویان است . وی از عبدالحمیدبن محمود و جز ایشان روایت کند و شبه و ثوری ازاو روایت دارند. او مردی ثقه بوده است . (اللباب ).