قناتلغتنامه دهخداقنات . [ ق ُن ْ نا ] (ع اِ) ج ِ قُنَّة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قنة شود.
قناتلغتنامه دهخداقنات . [ ق َ ] (ع اِ)چوب نیزه . رجوع به قناة شود. || کاریز. (مهذب الاسماء). کهریز. کاهریز. ج ، قنوات : وای بومسلم که مر سفاح رااو برون آورد زان ویران قنات . ناصرخسرو.|| استخوان مهره ٔ پشت . (غیاث اللغات از شرح نصاب
قناتلغتنامه دهخداقنات . [ ق َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ریگان بخش فهرج شهرستان بم ، واقع در 38هزارگزی جنوب خاوری فهرج و 15 هزارگزی راه فرعی بم به خاش . سکنه ٔ آن 45 تن است . (از فرهنگ ج
قناتلغتنامه دهخداقنات . [ ق َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند، واقع در 65هزارگزی جنوب خوسف و سر راه مالرو عمومی بصیران . موقع جغرافیایی آن جلگه وهوای آن گرمسیری است . سکنه ٔ آن 19 تن است . آب
گُوهای 1cuneateواژههای مصوب فرهنگستانویژگی قاعدۀ برگی دارای حاشیههای تقریباً راست که با هم زاویۀ تقاطع 45 تا 90 درجه میسازند
مخروطوارconoidواژههای مصوب فرهنگستانرویة حاصل از اجتماع همة خطهای مستقیم موازی با صفحهای مفروض که خطی مفروض و خمی مفروض را قطع میکند
کنادلغتنامه دهخداکناد. [ ک َ ] (اِ) نام پرنده ای باشد که آن را مرغ الهی گویند و آن کبوتر صحرایی است و به عربی ورشان خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
قنات احمدلغتنامه دهخداقنات احمد. [ ق َ اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هنزا بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت ، واقع در 12هزارگزی باختر ساردوئیه . سر راه مالروبافت به ساردوئیه . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 103
قنات سیرلغتنامه دهخداقنات سیر. [ ق َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم ، واقع در 76هزارگزی جنوب خاوری راین و 2هزارگزی شوسه ٔ جیرفت به بم . سکنه ٔ آن 15 تن است . (از فرهنگ ج
قنات النوجلغتنامه دهخداقنات النوج . [ ق َ تُن ْ نو ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شهربابک شهرستان یزد، واقع در 7هزارگزی باختر شهربابک . کنار راه فرعی شهربابک . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است . سکنه ٔ آن 1233</
قنات باغلغتنامه دهخداقنات باغ .[ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فراشبند بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، واقع در 83هزارگزی شمال باختری فیروزآباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری است . سکنه ٔ آن 335 تن است . آب آن از چاه و چش
قنات احمدلغتنامه دهخداقنات احمد. [ ق َ اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هنزا بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت ، واقع در 12هزارگزی باختر ساردوئیه . سر راه مالروبافت به ساردوئیه . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 103
قنات سیرلغتنامه دهخداقنات سیر. [ ق َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم ، واقع در 76هزارگزی جنوب خاوری راین و 2هزارگزی شوسه ٔ جیرفت به بم . سکنه ٔ آن 15 تن است . (از فرهنگ ج
قنات النوجلغتنامه دهخداقنات النوج . [ ق َ تُن ْ نو ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شهربابک شهرستان یزد، واقع در 7هزارگزی باختر شهربابک . کنار راه فرعی شهربابک . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است . سکنه ٔ آن 1233</
قنات باغلغتنامه دهخداقنات باغ .[ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فراشبند بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، واقع در 83هزارگزی شمال باختری فیروزآباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری است . سکنه ٔ آن 335 تن است . آب آن از چاه و چش
قنات باقربیگلغتنامه دهخداقنات باقربیگ . [ ق َ ب ِ ] (اِخ ) (طالب کندی ) دهی است از دهستان چایپاره بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی ، واقع در 3500گزی باختر قره ضیاءالدین . در مسیر باختری شوسه ٔ خوی به ماکو. موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل مالاریایی است . سکنه ٔ آ
وقناتلغتنامه دهخداوقنات . [ وُ ] (ع اِ) ج ِ وقنة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). به معنی آشیانه ٔ مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به وقنة شود.
اقناتلغتنامه دهخدااقنات . [ اِ ] (ع مص ) دعا کردن بر دشمن . || دیر استادن درنماز. || پیوسته حج کردن . || دیر جنگ کردن با کفار. || فروتنی نمودن از برای خدای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
تنقیه ٔ قناتلغتنامه دهخداتنقیه ٔقنات . [ ت َ ی َ / ی ِ ی ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) پاک کردن و لاروب کردن قنات . (از ناظم الاطباء). بیرون آوردن گل ولای از مجاری قنات و پیشگیری از کورشدن چشمه ٔ قنات . رجوع به تنقیه و تنقیه کردن شود.