قنذعللغتنامه دهخداقنذعل . [ ق ِ ذَ ] (ع ص ) احمق . (اقرب الموارد). احمق و گول . (ناظم الاطباء). رجوع به قندعل شود.
کندللغتنامه دهخداکندل . [ ک َ دَ ] (اِ) گیاهی است از تیره ٔ چتریان به صورت درختچه با ارتفاع 1/2 تا 1/4 متر که در اکثر نقاط ایران می روید. ساقه اش ضخیم بی برگ و گلهایش سفید و میوه اش کوچک و بیضوی است . در مجاری ترشحی گیاه مذکو
کندلیلغتنامه دهخداکندلی . [ ک َ دَ لا ] (ع اِ)کندلاء. گیاهی است که به آب دریا روید، معروف به شوری . پوست آن زعفران رنگ است و بدان پوست پیرایند و صمغ آن جهت باه نافع و جید. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کندلیلغتنامه دهخداکندلی . [ ک َ ن َ دَ ] (اِخ ) حیدرآباد. روستائی در بخش حومه ٔ شهرستان خوی . و رجوع به حیدرآباد شود.
کندیللغتنامه دهخداکندیل . [ ک ِ ] (اِ) چیزی است حلقه دار که از ریسمان سازند چون حلقه اش در گلوی کسی بند کنند فوراً جانش برمی آید. (آنندراج ). کمندی که بدان خفه می کنند. (ناظم الاطباء).