لغتنامه دهخدا
تقنیع.[ ت َ ] (ع مص ) قناع پوشیدن . (از تاج المصادر بیهقی ). قناع پوشانیدن . (زوزنی ). قناع پوشانیدن زن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)... || بلیه و عار پوشانیدن کسی را. (از اقرب الموارد). || راضی ساختن کسی را. || نیک زدن تازیانه بر سر کسی . ||