ترجمه مقاله

قوت

qovvat

۱. توان؛ نیرو؛ زور.
۲. فیض خداوند.
⟨ قوت کردن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. زور زدن؛ نیرو به کار بردن.
۲. (مصدر متعدی) قوی کردن.
⟨ قوت گرفتن: (مصدر لازم)
۱. نیرو گرفتن؛ توانا شدن.
۲. [مجاز] زیاد شدن.

آذوقه، توشه، جیره، خواربار، خوراک، خوردنی، طعام، غذا، مائده

نیرو

قوتائیس

لغت‌نامه دهخدا

قوتائیس . (اِخ ) یکی از شهرستانهای گرجستان است که بر نهر «ریون » واقع است و یکی از ایستگاههای راه آهن میباشد، و بوسیله ٔ جاده های شوسه با شهرستانهای باطوم ، سوخوم و تبی لیس یا تفلیس و همچنین بواسطه ٔ جاده ٔ نظامی عوسه تین با قفقاز شمالی مربوط میگردد. <span class="hl" dir="ltr

قوتائیس

لغت‌نامه دهخدا

قوتائیس . (اِخ ) یکی از شهرستانهای گرجستان است که بر نهر «ریون » واقع است و یکی از ایستگاههای راه آهن میباشد، و بوسیله ٔ جاده های شوسه با شهرستانهای باطوم ، سوخوم و تبی لیس یا تفلیس و همچنین بواسطه ٔ جاده ٔ نظامی عوسه تین با قفقاز شمالی مربوط میگردد. <span class="hl" dir="ltr

ترجمه مقاله