کرجولغتنامه دهخداکرجو. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسن آباد در بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . کوهستانی و سردسیر است و 1400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کرزوئیلغتنامه دهخداکرزوئی . [ ] (اِخ ) قریه ای است در هشت فرسنگی میانه ٔ شمال و مغرب تنگ باغ . (فارسنامه ٔ ناصری ).
کرجیلغتنامه دهخداکرجی . [ ک َ رَ ] (اِ) نوعی از کشتی خرد که برای حمل اسباب به کار برند. (آنندراج ). کشتی خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). زورق . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). طَرّاده . لُتکا. بَلَم . قُفّه . غُراب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به زورق شود.