قیتوللغتنامه دهخداقیتول . (ترکی - مغولی ، اِ) محلی برای استراحت اردو. || لشکرگاه . اردو. (فرهنگ فارسی معین ) : امرا و لشکریان که بر در سراپرده و قیتول پادشاهی جمع شده اند، اصلاً اثری از پادشاه نمی یابند. (فرهنگ فارسی معین از عالم آرا ص 834</sp
قیطوللغتنامه دهخداقیطول . [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان ، این ده فعلاً مخروبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
قیطوللغتنامه دهخداقیطول . [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کفرآور بخش گیلان شهرستان شاه آباد، سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از هفت چشمه و رودخانه ٔ کفرآور. محصول آن غلات ، پنبه ، توتون و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است . مردم این ده از طایفه ٔ مینشی هستند که در
کتوللغتنامه دهخداکتول . [ ک َ ] (اِخ ) نام بلوکی که در جنوب شرقی استرآباد و در جنوب استرآباد رستاق واقع است . حدود آن از کوهستان تا صحرایی است که در دست ترکمن هاست و محدود است از مغرب به رود کرک و جلگه ٔ کمالان ، از مشرق به نهر سرخ محله (که از فندرسک جدا می سازد)، از شمال به اراضی دوجی و از ج
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ترخان . درحبیب السیر، نام وی ، با عنوان سیدی و امیر سیدی ذکر میشود و چنانکه از تضاعیف این کتاب برمی آید این مرد از شجعان و بزرگان زمان امیرتیمور و جانشینان او بوده است و مدتی حکومت هرات و اندخود را عهده دار بوده وتا سال 862</