قیحلغتنامه دهخداقیح . [ ق َ ] (ع اِ) زردآب و ریم بی آمیزش خون . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). چرک . مِدَّه . || (مص ) ریم وزردآب کردن زخم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
قیحفرهنگ فارسی معین(قَ یا قِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - زردآب . 2 - ریم (چرک ) بی آمیزش . 3 - خون ریم ، چرک ، پلشت .
چپقی شمعspark plug cap, spark plug connector, plug lead connector, plug capواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای که سیم شمع را به شمع اتصال میدهد
چکه چکهلغتنامه دهخداچکه چکه . [ چ ِک ْ ک َ چ ِک ْ ک َ ] (ق مرکب ) قطره قطره . چیکه چیکه . (در بسیاری لهجه ها). قطره های آب یا هر مایع دیگر که پی در پی چکد. رجوع به چکه شود.
کپه کپهلغتنامه دهخداکپه کپه . [ ک ُپ ْ پ َ / پ ِ / ک ُپ ْ پ َ / پ ِ ] (ق مرکب ) توده توده انباشته . (فرهنگ فارسی معین ).تَل تَل . توده های متعدد و پراکنده گرد هم . کوت کوت .
شقیحلغتنامه دهخداشقیح . [ ش َ ] (ع ص ) ناتوان از بیماری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || برخاسته از بیماری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || زشت و بدگل :قبیح شقیح . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زشت . (مقدمه ٔ لغت میر سیدشریف
متقیحلغتنامه دهخدامتقیح . [ م ُ ت َ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ) جراحت ریمناک . (آنندراج ). زخم ریمناک . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تقیح شود.
وقیحلغتنامه دهخداوقیح . [ وَ ] (ع ص ) (رجل ...الوجه ) سخت روی یا کم شرم . (المنجد) (اقرب الموارد). بی شرم . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). شوخ روی . (تاج المصادر بیهقی ) : هست چون قمری طناز و وقیح هست چون طوطی غماز و نمیم . خاقانی (دیوان چ عبد
ملاقیحلغتنامه دهخداملاقیح . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مَلقوحة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ماده هایی که جنین در شکم داشته باشند، یا آنچه در پشت شتران نر وجوددارد. ج ِ ملقوحة. (از اقرب الموارد). و رجوع به ملقوحة شود. || مادران . (از اقرب الموارد).