تاراج؛ غارت؛ چپاول.
〈 لاش کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] غارت کردن چیزی، بهخصوص چیزهای خوردنی، از قبیل میوۀ درخت و خوراکهای روی سفره؛ لاشیدن: ◻︎ ای پسر گر دل و دین را سفها لاش کنند / تو چو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش (ناصرخسرو: ۲۷۶).
۱. جسد، جنازه، نعش
۲. جیفه، لاشه، لش
۳. مرده
۴. کالبد
۵. اندک، قلیل، ناچیز
۶. بیاعتبار، بیمقدار، پست، دنی، فرومایه
۷. تاراج، چپاول، غارت، یغما