لاعلاجلغتنامه دهخدالاعلاج . [ ع ِ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + علاج ) بی درمان . || ناچار. ناچاره . لابد. ناگزیر. بی چاره . بدون چاره . بضرورت . بالضّرورة. چاره ناپذیر.
لوالجلغتنامه دهخدالوالج . [ ] (اِخ ) شهری از خراسان است . (بلاذری ). و ظاهراً صحیح کلمه ولوالج باشد.