لاهورهلغتنامه دهخدالاهوره . [ رَ ] (اِ) تراشه و برش خربزه و هندوانه است و به ترکی آن را قاش گویند. (برهان ). کرچ خربزه و هندوانه . (جهانگیری ). قاچ . کرچ . بُرش : جسم که چون خربزه است تا نبری چون خورندبشکن و پیدا شود قیمت لاهوره ای .مولوی .<
لاهوریلغتنامه دهخدالاهوری . (اِخ ) امام الدین صاحب تصریح در شرح تشریح الافلاک بهاءالدین العاملی . (معجم المطبوعات ج 2).
حسینی لاهوریلغتنامه دهخداحسینی لاهوری . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) غلام علی . وی یکی از شعرای هندوستان است و در زمان جهانگیر میزیسته . از اوست :تو در سخن شدی و لذت از شکر کم شدتو لب گشودی و سیرابی از گهر کم شد.(صبح گلشن 137) (ذریعه ج 9<
روانی لاهوریلغتنامه دهخداروانی لاهوری . [ رَ ی ِ ] (اِخ ) نامش ملا حیدر برادر ناطق از سکنه ٔ شهر لاهور بود. ابتداءروانی تخلص کرد و آخر کار به لکنتی که داشت از روانی درگذشته لکنتی اختیار فرمود. این ابیات از اوست :ترک چشم او ز مستی هرچه با من راز گفت غمزه ٔ غماز باآن شوخ یک یک بازگفت .مابین
واشی لاهوریلغتنامه دهخداواشی لاهوری . [ ی ِ ] (اِخ ) ابوجعفر عمربن اسحاق از مردم لاهور است . بعضی وی را از قاین دانسته اند. مؤلف مجمع الفصحاء درباره ٔ او چنین آرد: «حکیمی دانا و شاعری بینا بوده . محمد عوفی در تذکره ٔخود نوشته که شرف الدین احمد ادیب دماوندی گفت که نجیب الملک شرف الخواص ابوطالب المطه