لغتنامه دهخدا
نسود. [ ن َ ] (ص ) نسو. (جهانگیری ) (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).چیزی نرم و ساده و لخشان و لغزنده و بی خشونت . (برهان قاطع). لغزان . املس . (یادداشت مؤلف ) : ز خاک و آتش وآبی به رسم ایشان روکه خاک خشک و درشت است و آب نرم و نسود.<